شهادت مادر سادات
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد و غبار
قبلا این صحنه را... نمی دانم
در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید؛ حس کردم
کوچه آتش گرفت زین آه...
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت : آرام باش چیزی نیست
مرد گریه نمی کند، پسرم
چادرش را تکاند با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا بود
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضه کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانه ای مشکی است
با خودم فکر می کنم حالا
کوچه ما چقدر تاریک است
گریه، مادر، دوشنبه، در ، کوچه
ایام فاطمیه تسلیت
التماس دعا
سلام دوست عزیزم وبلاگمو به سایت تبدیل کردم خوشحال می شم به سایتم هم بیای
آوازخوش هزارتقدیم توباد سرسبزترین بهارتقدیم توباد گویندکه لحظه ای ست روییدن عشق آن لحظه هزاربارتقدیم توباد سلام عـیــــــدتــونـــ مـبـــارکـــــ[گل]
منم چشمام ســـــگ داره ^_^ ツ ツ ツ ツ ولی سگش خســـتـس :| از این گوگولیاس پاکوتاهاس میفهمی ...؟ خستــــــه ...! به همین برکت حال نداره پاچتو بگیره :)) عیدت مبارک [نیشخند]
سلام علیکم سال نو رو خدمتتون تبریک عرض میکنم..ان شاءالله سالی خوب و پربرکتی داشته باشید. بروزم تشریف بیارید. موفق باشید.
سلام سال نو مبارک
عالی است
سلام عالی زیبا بود
سلام علیکم همسنگر بزرگوار از شما خواهش میکنم دوباره به فعالیتتون ادامه بدید سنگر رو خالی نکنید یا علی
سلام علیکم همسنگر بزرگوار از شما خواهش میکنم دوباره به فعالیتتون ادامه بدید سنگر رو خالی نکنید یا علی